تاخیر مامان
سلام خیلی وقته که نتونستم مطلبی وارد کنم راستش درگیر کارهای جابجایی از این خونه به خونه دیگه هستیم و ذهن من و پدر خیلی مشغوله راستش خونه ایی که خریدیم یه کم از پول ما بیشتر بود و ما باید تلاش کنیم که همه کارها ردیف بشه ولی پسر گلم تو نگران نباشی ها همه این کارها به خطر اینده پسمل مامانی و بابایی . این روزها خیلی شیرین شدی همه چیو می گی ولی پس و پیش و من و پدر براث دلمون ضعف می ره دیروز به پدر زنگ زدی و ازش ساندویچ خواستی اون هم وقتی برگشت به قول خودت یه سانیسی بزرگ برات خریده بود . توی اون جند روزی هم که سریال نابرده رنج پخش می شد همش میگفتی تفنگ مثل اونها می خوای و 5 شنبه که من کنکور کاردانی به ک...
نویسنده :
سیدمهدی
0:54